بـــــــــــــرای زندگــــــــــــــــــــی کردن بهــــــــــــانه بودنم هســــــــــــتی
چشــــــــــــــــــــمانم تا اوج
بودنهــــــــــــــا
آسمانـــــــــــــــها
کهکشانهــــــــــــــا
تنهـــــــــــــــــا تورا دیدند
.
.
ترکــــــــــــــم نکن
نظرات شما عزیزان:
SHAHIN
ساعت1:58---24 دی 1392
در این سرای بیکسی، کسی به در نمیزند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمیکند
کسی به کوچهسار شب در سحر نمیزند
نشستهام در انتظار این غبار بیسوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند
گذرگهی است پر ستم که اندرو بغیر غم
یکی صدای آشنا به رهگذر نمیزند
دل خراب من دگر خرابتر نمیشود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند
چه چشم پاسخ است از این دریچههای بستهات؟
برو که هیچکس ندا به گوش کر نمیزند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر که بر درخت تر کسی تبر نمی زند
پاسخ:نه تو می مانی و نه اندوه ..و نه هیچیک از مردم این آبادی...*به حباب نگران لب یک رود قسم،*و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم می گذرد،آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...لحظه ها عریانند...به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...<< شاهین جان مرسی خیلی قشنگ بود>>
به دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمیکند
کسی به کوچهسار شب در سحر نمیزند
نشستهام در انتظار این غبار بیسوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند
گذرگهی است پر ستم که اندرو بغیر غم
یکی صدای آشنا به رهگذر نمیزند
دل خراب من دگر خرابتر نمیشود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند
چه چشم پاسخ است از این دریچههای بستهات؟
برو که هیچکس ندا به گوش کر نمیزند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر که بر درخت تر کسی تبر نمی زند
پاسخ:نه تو می مانی و نه اندوه ..و نه هیچیک از مردم این آبادی...*به حباب نگران لب یک رود قسم،*و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم می گذرد،آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...لحظه ها عریانند...به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...<< شاهین جان مرسی خیلی قشنگ بود>>
حکایت من و عشق تو ، حکایت از تو به یک اشاره است و از من به سر دویدن
کافی است نامم را صدا کنی ، یک پارچه جان می شوم برایت
پاسخ:تمام ناگفته هایم در این جمله تعبیر میشوند :بی تو آینده ناخوشاینده …{ مرسی آیدا جونم حضورت در اینجا برام با ارزشه گلم}
کافی است نامم را صدا کنی ، یک پارچه جان می شوم برایت
پاسخ:تمام ناگفته هایم در این جمله تعبیر میشوند :بی تو آینده ناخوشاینده …{ مرسی آیدا جونم حضورت در اینجا برام با ارزشه گلم}
بهشت جایی هست میان بازوان تو
جایی برای آرامش من
بدون هیچ هراسی
آغوشت بهشت من است
پاسخ:بعضی دوستیا شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت ! تبدیل به یه عشق عمیق میشن …ته نشین میشن توی قلبت …ولی یه روز خیلی راحت تو سکوت میرن !اونجا باورش سخته، اونوقته که باید بلد باشی چطور با یه خاطره کنار بیای !{سلام آیدا جون مرسی که منو قابل دونستی وبهم سرزدی گلم}
جایی برای آرامش من
بدون هیچ هراسی
آغوشت بهشت من است
پاسخ:بعضی دوستیا شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت ! تبدیل به یه عشق عمیق میشن …ته نشین میشن توی قلبت …ولی یه روز خیلی راحت تو سکوت میرن !اونجا باورش سخته، اونوقته که باید بلد باشی چطور با یه خاطره کنار بیای !{سلام آیدا جون مرسی که منو قابل دونستی وبهم سرزدی گلم}
واو عالی بود الناز خیلی محشرکردی بوووووس
پاسخ:سلام نفس جون مرسی عزیزم خوشحال شدم اینجا دیدمت عزیز دلم بوووووس مهربونم
پاسخ:سلام نفس جون مرسی عزیزم خوشحال شدم اینجا دیدمت عزیز دلم بوووووس مهربونم
برچسبها: داستان كوتاه واموزنده,طبیعت, بهانه, زندگی,بغض, عكس فاجعه, تصاويرعاشقانه, دلنوشته, چتروم"fanos", ,
تاريخ : یک شنبه 15 دی 1392 | 1:50 | نويسنده : الناز |